شیعه ی حیدری ام به مذهبم مینازم
ز ازل حیدری ام به سرورم مینازم
سرورم علی بُوَد به غیر او نیست کسی .
. وصی خاتم النبی، بهشت من تویی علی
فاطمه بنت اسد در حرم امن اللهی
دلبر آورده ثمر که نام او بُوَد علی
علی آن شیر بُوَد که فاتح خیبر بود
علی آن کسی بُوَد که صاحب منبر بود
علی ولی خدا و علی وصی نبی
علی همان که خوابید به خوابگه ازلی
علی بود و نبود مصطفی و فاطمه
که از این عشق آن را بوده خاطره
خاطره بین علی و فاطمه
بوده زجر آور ترینِ خاطره
کوچه های شهر پر ز دود بود
حیدر هم در آن میان مظلوم بود
مادرم بین در و دیوار بود
بین دود آتش و مسمار بود
مسمار چون گل سرخ گشته
بعد داخل سینه ی مادر رفته
یاس نبی در زیر پاها پژمرد
محسن هم در رَحِمِ مادر مرد
فضه بیا محسن من کشته شد
به کنج دیوار عزا خانه شد
شاعر: #ناشناس
خداحافظ ای کوچه های مدینه
خداحافظ درب و مسمار سوخته
خداحافظ ای تازیان و بلا
خداحافظ ای شهر کرب و بلا
خداحافظ ای تشت پر خون ز حسن
خداحافظ ای تشت با سر ز حسین
خداحافظ ای سنگ های یهودان
خداحافظ ای دروازه ی ساعات
مجلس بزم شراب یادم هست
مجلس و چوب و دهان یادم هست
به به چه قرآنی تو میخوانی
اما چه چوب خیزرانی میخوری
یادم نمیرود آزار شام را
یادم نمیرود بازار شام را
من که به طول عمر به بازار، نرفته ام
حالا ببین مرا که به بازار رفته ام
مرا به اسم کنیز به هر کجا بردند
رقیه را چو مثل کنیز همه جا بردند
بزم شرابی و حرف کنیزی نمیرود از یاد
سنگ و چشم های نامحرمی نمیرود از یاد
شاعر: #ناشناس
درباره این سایت